زندانیان، سربازان، فقرا و افرادی که از لحاظ ذهنی بیمار بودند در طول تاریخ بیشترین رنج را از آزمایشهای پزشکی بردهاند - یکی از بدترین اتفاقات، کالبدشکافی بدون بیهوشی بوده است. اگرچه برخی از این قساوتها به مجازات عاملین منجر شدند، برخی هم راه را برای نجات هزاران جان دیگر هموار ساختند.
ادوارد جنر، آبله و پسرکی ۸ ساله
قبل از ریشهکن شدنش در سال ۱۹۷۹، آبله ویروسی مرگبار و منحصرا به انسانها به حساب میآمد و به آن تازیانه بشر گفته میشد. در سال ۱۷۹۶ میلادی، ادوارد جنر که پزشکی انگلیسی بود متوجه شد دختران شیردوش احتمالا به خاطر ارتباطشان با آبله گاوی -ویروسی ملایمتر که غدد پستانی این حیوانات را درگیر میکند- در برابر آبله مصونیت دارند.
جنر از جراحت دست یکی از شیردوشان نمونه برداشت و ماده به دست آمده را به بدن پسری ۸ ساله به نام جیمز فیپس که از ماجرا بیخبر بود تزریق کرد. در روزهای آتی، فیپس تب کرد، اشتهایش را از دست داد و نوعی احساس ناراحتی در زیر بغلهایش داشت. اما او خیلی زود ریکاوری شد.
دو ماه بعد، جنر ویروس آبله را به فیپس تزریق کرد. اگرچه چنین کاری ممکن بود به مرگ پسرک منجر شود، مشکلی برایش پیش نیامد. براساس این آزمایش بود که جنر نخستین واکسن آبله را ساخت. خود کلمه واکسن از عبارتی لاتین و مرتبط با گاوها ساخته شده است.
اگرچه جنر اکنون به عنوان کسی شناخته میشود که بیش از هر انسان دیگری جان بشریت را نجات داده، تستهایش روی فیپس با استانداردهای آزمایشی مدرن سازگاری ندارد. چون نه رضایت پسرک برای انجام چنین آزمایشهایی به دست آمده بود و نه خانوادهاش.
آزمایش در زندانهای آمریکا
از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۲ میلادی، زندانیان زندان ایالتی سن کوئنتین در کالیفرنیا، تبدیل به سوژههای چندین آزمایش پزشکی مختلف شدند، یکی از آنها عملا پیوند بیضهی زندانیان تازه اعدام شده به دیگر زندانیان بختبرگشته بود. دکتر لئو ال. استنلی که مدیریت این آزمایشات را برعهده داشت، اعضای بدن حیواناتی مانند بزغاله و گزار را به بدن زندانیان متعددی پیوند زد.
در ازای عفو، روی زندانیان آزمایشهایی مرتبط با بیماری سل صورت میگرفت و ۴۰۰ تن از زندانیان هم با امید یافتن واکسنی برای مالاریا، به این بیماری مبتلا شده بودند. یکی از همان زندانیان بعدا در کتاب خود نوشت که «صدای هیچکس در نیامد». گویا همه آنها مردانه با این آزمایشها کنار میآمدند.
تا دهه ۱۹۶۰ میلادی، ۹۰ درصد از تحقیقات دارویی روی زندانیان در بند انجام میشدند، علتش هم این بود که کمپانیهای داروسازی به تعداد انبوهی از سوژههای آزمایشی نیاز داشتند. در جریان دهه ۱۹۷۰ میلادی بود که آزمایش روی زندانیان به اتمام رسید.
ویلوبروک و آزمایش در تاسکیگی
از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۰، کودکانی که از لحاظ روانی کمتوان به حساب میآمدند و در مدرسه دولتی ویلوبروک در استاتن آیلند نیویورک بودند، آلوده به هپاتیت میشدند تا پزشکان از چگونگی شیوع عفونت و همینطور پاسخی که به تزریق گلوبولینهای گاما نشان میدهد باخبر شوند. بیشتر از ۷۰۰ کودک آلوده شدند. این مدرسه بعد از اعتراضی عمومی نسبت به نگهداری کودکان در محیطی کوچک و شرایط بهداشتی افتضاح بسته شد.
آزمایشهای تاسکیگی که در سال ۱۹۳۲ آغاز شدند، تحقیقاتی ۴۰ ساله بودند که به صورت مشترک توسط سرویس سلامت عمومی و انستیتوی تاسکیگی در آلاباما صورت گرفتند. تقریبا به ۴۰۰ نفر از ۶۰۰ کودک بیچارهای که در این آزمایشها مشارکت داشتند هیچوقت گفته نشد که به سیفلیس مبتلا هستند و تلاشی برای درمانشان هم صورت نگرفت. در عوض به آنها وعدههای غذایی «رایگان» به عنوان سرویس خدمات درمانی و هزینه کفن و دفن تعلق گرفت و روند پیشرفت سیفلیسهای درمان نشده رصد میشد.
گذشته از نقض قوانین اخلاقی، این پژوهش کاملا غیر ضروری بود چون در سال ۱۹۴۷ مشخص شد پنیسیلین برای درمان بیماری کفایت خواهد کرد. خدمات سلامت عمومی آمریکا آزمایشهای مشابهی روی ۷۰۰ زن و مرد زندانی در گواتمالا هم انجام داد و بسیاری از آنها بدون رضایت شخصی، به سیفلیس و سوزاک مبتلا شدند.
زندهبری و دیگر جرایم جنگی
کالبدشکافی موجودات زده، از زمان یونان باستان یکی از رایجترین روشهای آزمون و خطا در حوزه پزشکی بوده است. این کار که حالا مصداق شکنجه تلقی میشود، تاریخچهای سیاه دارد و بخش اعظمی از آن در جریان جنگ جهانی دوم انجام شد.
واحد نظامی ۷۳۱ ژاپن که توسط جنرال شیرو ایشی فرماندهی میشد، یک تاسیسات مخفی در منطقه هاربین کشور چین داشت. در آنجا، بالغ بر ۱۰ هزار نفر تبدیل به سوژه آزمایشهای پزشکی، بیولوژیکی و سلاحهای شیمیایی شدند.
در این تاسیسات، اسیران جنگی و همینطور شهروندان روسی و چینی، بدون بیهوشی تحت عمل جراحی قرار میگرفتند، اعضای بدنشان برای پژوهش روی اثرات از دست دادن خون قطع میشدند، بهشان خون حیوانات تزریق میشد، تا سر حد مرگ چرخانده میشدند و به بیماریهای مرگباری نظیر سیفلیس، سوزاک، آبله، طاعون و چیزهایی از این دست مبتلا.
ایشی و دیگر فرماندهان واحد ۷۳۱ ژاپن در ازای به اشتراک گذاری اطلاعاتی که در جریان این آزمایشها به دست آوردهاند، از مجازات در امان ماندند. یکی دیگر از مجرمان پزشکی در دوران جنگ، جوزف منگل، پزشکی نازی در کمپ آشویتس بود که با لقب «فرشته مرگ» شناخته میشد.
منگل در تحقیقاتش علاقهای وصفناپذیر به دوقلوها نشان میداد و دست به آزمایشاتی مخوف روی دوقلوهای یهودی و جیپسی زد تا ریشههای ژنتیک بیماریها را بررسی کند. یکی دیگر از علایق او، اختلال ناهماهنگی رنگ عنبیه چشم بود. او و دیگر پزشکان کمپ آشویتس، مواد شیمیایی را درون چشمان کودکان تزریق میکردند، اعضای بدن را میبریدند و بدون بیهوشی، جراحیهای متعددی انجام میدادند.
از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۶ میلادی، بسیاری از سران نازی به خاطر جنایاتشان در آزمایشهای نورمبرگ مجازات شدند. همین ماجرا به شکلگیری قواعد نورمبرگ منجر شد که در واقع یک راهنمای اخلاقی شامل ۱۰ اصل مختلف است و براساس نخستین اصل آن، پیش از هرگونه آزمایش پزشکی باید رضایت سوژه را جلب کرد.
منگل با مهاجرت به آمریکای جنوبی تا سال ۱۹۷۹ که جانش را از دست داد، از دست مقامات ایالات متحده فرار کرد. در همان سال بود که خبرنگاران برای نخستین بار از آزمایشهای مخوف تاسکیگی پرده برداشتند. بعد از این مکاشفه بزرگ، وزارت سلامت آمریکا اصلنامهای تدارک دید که آزمایشهای مجاز روی انسانها را مشخص میکرد.
آزمایش داروهای آمریکایی در آنسوی آبها
ایالات متحده قواعدی سختگیرانه راجع به آزمایشهایی دارد که میتوانند در خاک این کشور انجام شوند، اما بسیاری از داروهایی که آمریکاییها به دنبالش بودند، در جایی آنسوی آبها آزمایش میشدند.
از سال ۲۰۰۸ میلادی، انستیتوی ملی سلامت آمریکا خبر از انجام ۸۹ هزار آزمایش دارویی روی شهروندان ۱۷۳ کشور خبر داده که نشاندهنده رشدی ۲۰۰۰ درصدی نسبت به آزمایشهای انسانی دهه ۱۹۹۰ میلادی است. اکثر این آزمایشها در کشورهای فقیر انجام میشوند و فقرا خود به این آزمایشها رضایت میدهند. از جمله کشورهایی که میزبان بیشترین آزمایشهای انسانی هستند میتوان به روسیه، رومانی، تایلند، بنگلادش و اکراین اشاره کرد.