کد خبر: ۱۳۰۰۳
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۳ - ۱۴ آبان ۱۳۹۶ - 2017 November 05
نادر نينوايي ، چند سالي است که هيچ خبري از او شنيده نمي‌شود، هيچ‌کدام از دو خط موبايلش را هم جواب نمي‌دهد؛ از طريق تلگرام به او پيام مي‌دهم و معلوم مي‌شود که از کشور رفته و حالا ساکن انگليس است. قرار مي‌گذاريم از طريق تماس صوتي واتس‌اپ با هم صحبت کنيم. پاي صحبتش که مي‌نشينم، با لحن خاکي و افتاده‌اي توضيح مي‌دهد دو سالي است که از ايران رفته. مي‌گويد: درست است که در ايران فرهنگ مردم بالا رفته اما هنوز هم براي خيلي چيزها آدم را مسخره مي‌کنند.
به گزارش آی تابناک : صدايش را صاف کرده و اضافه مي‌کند: در ايران حمايت نشدم، درآمد آنچناني هم نداشتم اما با اين وجود نوآورانه بودن کسب‌وکارم در کنار ايده‌هاي متفاوتي که استفاده کردم باعث شد که اخبار مرا در 480 رسانه جهان از جمله در نشريات بين‌المللي و معتبري همچون اشپيگل آلمان و گاردين بريتانيا پوشش دهند.

پدر استارت‌آپ‌های ايران به انگلیس رفت

البته با وجود درآمد کم، او کسب‌وکار خود را به‌هیچ‌وجه شکست‌خورده نمی‌داند و فقط می‌گوید درآمد کمی داشت که بخشی از آن به علت پایین بودن نرخ واکس (2 تا 3 هزار تومان)، وجود برخی مشکلات فرهنگی و همکاری نکردن نهادهای ذی‌ربط با او بوده است، وگرنه او با تمام سختی‌هایی که پیش پای او و کسب‌وکار نوپا و ناشناخته‌اش بود، 9 سال پشتکار داشت و ایستادگی کرد.
او در ادامه صحبت‌هایش تاکید می‌کند رفته تا اندکی سرمایه جمع کند و دوباره به ایران بازگردد.
اينها حرف‌هاي کسي است که شايد براي اولين بار در کشور در شرايطي که حرف استار‌ت‌آپ و کسب‌وکارهاي نوپا هنوز اصلا مطرح نشده بود، بي‌ادعا و البته با کلي ايده‌هاي رنگ و وارنگ خشت‌هاي اوليه استار‌ت‌آپ کسب‌وکارهاي نوين امروزي را بنيان نهاده باشد.
آن‌طور که خودش مي‌گويد، از سال 2006 براي اولين بار در ايران کسب‌وکار خود را به‌صورت تلفني راه‌اندازي کرده است. البته او خيلي زود به فکر ارايه تجارتش بر بستر اينترنت هم مي‌افتد و مشتريانش اين امکان را مي‌يابند تا از طريق ايميل هم درخواست خدمت کنند. با يک حساب سرانگشتي متوجه مي‌شوم 11 سال پيش که او شروع به ارايه خدمت بر بستر تلفن همراه و بعد اينترنت کرده هنوز بسياري از کسب‌وکارهايی از این دست نه‌تنها در ايران، چه‌بسا در دنيا هم راه‌اندازي نشده بودند.
به او مي‌گويم شما با اين حساب که از سال 85 شروع به‌کار کرده‌ايد پدر استار‌ت‌آپ‌هاي ايراني محسوب مي‌شويد؛ با تواضع و البته کمي دستپاچگي پاسخ مي‌دهد: «ما کوچيک شما هستيم.»
در سال‌هاي اخير گزارش‌هاي بسياري در خصوص «علي حسن‌خاني» يا همان «علي واکسيما»ي مشهور منتشر شده است و البته فيلم‌ها و عکس‌هاي خودروي کفش‌مانند يا کفش غول‌پيکري که در خيابان‌هاي تهران حرکت مي‌کند هم در شبکه‌هاي اجتماعي بسيار مورد توجه قرار گرفته است.
**علي واکسيما درواقع اولين واکسي تلفني ايران و البته شايد جهان بود که البته به‌دليل طرح‌هاي نوآورانه‌اي که در ارايه خدمتش داشت خيلي هم مورد توجه قرار گرفت. به‌جز طراحي جالب موتورش به شکل يک کفش غول‌پيکر، شهرت علي دليل‌هاي بسيار زياد ديگري هم داشت که او را بيش از پيش می‌توان به‌عنوان پدر استار‌ت‌آپ‌‌هاي ايراني مطرح کرد. **
علي واکسيما هميشه کت‌وشلوار و کراوات به تن داشت و وقتي دست به کفش مي‌شد، روي همان کت و شلوار يک پيش‌بند مرتب مي‌پوشيد. پخش موسيقي دلخواه با پليري که هميشه همراهش بود و عطر زدن به بند کفش‌ها از ديگر نکاتي بودند که توجه مشتريان اين واکسي مشهور تلفني و اينترنتي را به خود جلب مي‌کرد.
آن‌طور که خودش مي‌گويد، او هنوز هم 1700 شماره ثبت‌شده از مشتريانش در ايران دارد که هر از چند گاهي از طريق شبکه‌هاي اجتماعي با آنها در تماس است.
**مانند خيلي از استار‌ت‌آپ‌هاي ديگر، علي واکسيما نيز براي کسب‌وکار خودش يک شعار داشته: «حتي اگر لباس پاره مي‌پوشي، کفش‌هاتو واکس بزن.»**
جالب است بدانيد آن‌طور که خودش مي‌گويد، او حتي برند علي واکسيما را با شماره ثبت 158 در ايران ثبت کرده است و قصد دارد پس از چند سال کار در انگليس و جمع کردن پول حتي اين برند را ثبت جهاني کند.
موفقيت علي حسن‌خاني در جا انداختن برند علي واکسيما به‌قدري بوده که به گفته اين استار‌ت‌آپ کهنه‌کار سخنرانان انگيزشي همچون عليرضا آزمنديان و احمد حلت هم در خصوص چگونگي موفقيتش با او صحبت کرده‌اند.
از ديگر نکات جالب در خصوص پدرخوانده استار‌ت‌آپ‌هاي ايراني، اين بوده که مشتري‌هاي او هم گاه از ميان رده‌هاي بسيار بالا بوده‌اند و در چند سفارتخانه هم به ارايه خدمت به سفرا و کارکنان سفارتخانه‌ها پرداخته است.
از او مي‌پرسم چه شد که از ايران رفتيد؟ کمي تامل مي‌کند و بعد مي‌گويد: در ايران حمايت نمي‌شدم. قصدم اين بود که در کشور واکسي‌ها را ساماندهي کنم و پس از شرکت آنها در کلاس‌هاي آموزشي که طراحي مي‌کنم برايشان کارت شناسايي صادر کنم تا بتوانند تحت نظارت برند علي واکسيما کار کنند. اما برخورد مسوولان شهرداري و ساير مسوولان مرتبط خوب نبود. مي‌گفتند تو برو واکست را بزن.
از من مي‌پرسد تا حالا ترکيه رفته‌اي، پاسخ منفي مي‌دهم. ادامه مي‌دهد: جالب است بدانيد که در ترکيه صندوق‌هاي خاصي هست که واکسي‌ها بايد از شهرداري اجاره کرده و با آن کار کنند؛ به اين ترتيب که هرکس مي‌خواهد کفشش را واکس کند آن را روي صندوق‌ مي‌گذارد و يک نوع ساماندهي وجود دارد که در کشور ما نيست.
بر خلاف بساط‌های کلاهبرداری که این روزها به اسم برگزاری رویدادهای آموزش استارت‌آپ‌ها و منتورهای تقلبی که حتی در کارنامه خود سابقه راه‌اندازی یک کسب‌وکار کوچک هم ندارند، واقعيت اين است که علي واکسيما خوب صحبت مي‌کند و اطلاعات خوبي هم دارد که نشان از سال‌ها تجربه براي محقق کردن ايده‌هاي بلندپروازانه اوست.
در حالي که در دل تحسينش مي‌کنم، از او مي‌پرسم که آيا در انگليس هم همين کار واکسي را انجام مي‌دهد، پاسخ منفي داده و مي‌گويد:** اينجا مانند ايران نيست، اگر بخواهيد کنار خيابان کار کنيد ابتدا بايد از محل مورد نظر عکس گرفته و رضايت مغازه‌هاي اطراف را جلب کنيد؛ البته بعد از آن هم نياز به پرداخت پول نيست و صدالبته که مانند ايران هم نمي‌ريزند بساطتان را به يکباره جمع کنند. ** الان دارم کار ديگري اينجا انجام مي‌دهم، اما قصد دارم پول جمع کرده و به ايران برگردم و با قدرت بيشتري کار سابقم را در سطح جهاني ادامه دهم.
برايش توضيح مي‌دهم که اين روزها در ايران تب و تاب شروع يک کسب‌وکار از صفر و با يک ايده خيلي داغ شده است و جوانان بسياري با ايده‌هاي جديد پا به عرصه تجارت مي‌گذارند؛ از او مي‌خواهم تا باتوجه به سابقه طولاني فعاليت استار‌ت‌آپي‌اش راهنمايي به اين جوانان داشته باشد. صدايش را صاف کرده و لحنش را جدي‌تر از قبل مي‌کند و سپس با طمانينه مي‌گويد: **جوان‌ها از دولت نخواهند براي آنها کاري کنند، بلکه کاري کنند که خودشان الگوي دولت شوند.**
پس از کمي مکث ادامه مي‌دهد: در کشور ما فضايي هست که جوان‌ها کسر شان خود مي‌دانند برخي کارها از جمله واکس‌زدن را انجام دهند که البته نبايد اين‌گونه باشد.
به نظرم علي واکسيما به‌عنوان کسي که از صفر شروع کرده مشکلات راه‌اندازي يک کسب‌وکار نوپا را بهتر از بسياري از به‌اصطلاح منتورهاي امروزي مي‌داند و نقدهايش را در خصوص حمايت نکردن دولت از ايده‌هاي نو و بلندپروازانه و مغرور بودن جوانان کشور کاملا وارد می‌دانم.
تصور می‌کنم شايد اگر فضاي برخي از کافه‌هاي استار‌ت‌آپي فعال کشور به جاي تبديل شدن به محفلي براي خوردن نوشيدني، تماشاي فيلم و ذکر صحبت‌هاي کليشه‌اي و تکراري به‌گونه‌اي باشد که امثال علي واکسيما هم بتوانند تجربه‌هاي واقعي (و نه در حرف و بر کاغذ) خود را به جوانان صاحب ايده منتقل کنند، روزهاي آفتابي و بهتري در انتظار کسب‌و‌کارهاي نوپاي ايراني باشد و در حالي که در همين افکار غرق شده‌ام با علي واکسيما خداحافظي مي‌کنم.



منبع:عصر ارتباط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
فیلم
جدیدترین اخبار